Sunday, July 6, 2008

تبریک به دانشجویان و استادان دانشگاه آزاد اسلامی و اراذل و اوباش سیاسی

جایزه صدها میلیون دلاری جناب دکتر عبدالله جاسبی
خبرها پی در پی از راه می رسند و نفس روزنامه نگاران و خبرنگاران را به شماره می اندازند. بر اساس همین خبرهای لحظه به لحظه، امروز برای اولین بار در تاریخ دانشگاه های ایران، ابتکار بزرگی از طرف دانشجویان، استادان و کارمندان صدها شعبه دانشگاه آزاد اسلامی در سراسر ایران در یونسکو و سازمان ملل متحد به نام "جایزه جاسبی بزرگ(!)" به ثبت رسید. 1
این جایزه، برای اولین بار به خود جناب "عبدالله جاسبی" بزرگ؛ رئیس همه دانشگاه های دانشگاه آزاد اسلامی ایران که بانی اندیشه و ترمنولوژی جدیدی در علم و دانش حقوق و قانون گذاری در تاریخ بشر است، داده خواهد شد. او با این فکر بکر، نه تنها مشکلات حجیم و چون کوه ایران اسلامی، بلکه همه مشکلات بنی بشر را حل کرده است.1
قرار است، جایزه دکتر"جاسبی بزرگ(!)" با جایزه بین المللی "نوبل" رقابت بکند. در سال اول، این جایزه فقط برای قدر دانی از تحقیقات علمی جناب دکتر عبدالله جاسبی بزرگ(!) در زمینه متدولوژی اراذل و اوباش، به وی داده خواهد شد. اما قرار است از سال آینده، علاوه بر جایزه صد میلیون دلاری به یکی از فعالان در زمینه ترمنولوژی اراذل و اوباش، یک صد میلیون دلار هم به افراد برتر در زمینه های حقوق بشر، فعالیت های سیاسی، نوآوری در تکنولوژی های جدیدی چون انرژی هسته ای، تلفن همراه، ماهواره، اینترنت و ... ، به نویسندگان و کوشندگان در اینترنت، نویسندگان داستان های مربوط به امام زمان، ریاضیات و جدول ضرب اسلامی، داده شود.1
برای تامین هزینه بسیار سنگین این جایزه، دانشجویان، کارمندان و استادان همه شعب دانشگاه های آزاد اسلامی در سراسر ایران اسلامی، در یک تصمصم هماهنگ، سیزده ماه از حقوق سالانه خودشان را به این جایزه اختصاص خواهند داد تا قدردانی خودشان از اولین رئیس دانشگاه آزاد و اولین بانی اندیشه و متدولوژی "ارازل و اوباش" را به نمایش بگذارند.1
در اولین بیانیه جایزه جاسبی بزرگ(!) چنین آمده است:1
واژه های "اراذل و اوباش"، بطور جسته و گریخته و هر از گاهی، از زبان مقام های پلیسی، قضایی، سیاسی و مراجع دینی ایران شنیده می شد. اما جنبه علمی و دانشگاهی به خود نگرفته بود. در تاریخ ایران، به خصوص تاریخ خیلی معاصر و اسلامی کشورمان، مقام های پلیس، دادگاه ها، رهبران و احزاب سیاسی از یک طرف و مراجع دینی، آیت الله ها و حجج اسلام از سوی دیگر، با هر کس که مخالف بودند و هستند و راهی در پوشش قانونی برای سرکوب آن ها نداشته و ندارند، با استفاده از این واژه ها، آن مخالفان را از جلو پایشان برمی داشتند و برمی دارند.1
چرا که این واژه ها، همچون مواد نایاب و گران قیمت تریاک و هروئین، هم وجدان خود آن ها را بخواب فرو می برد هم وجدان توده مردم را. ولی در آن زمان، هنوز واژه "اراذل و اوباش اسلامی" ابداع نشده بود که توسط جناب دکتر عبدالله جاسبی بزرگ ابداع شد. از طرف دیگر، اصطلاح "اراذل و اوباش هم معنی منفی خودش را داشت و مانند بسیاری از واژه ها معنای خودش را از دست نداده بود. 1
یکی از افراد صاحب نفوذ در حکومت ایران اسلامی ( که از قضای روزگار، این بار آیت الله یا حجت الاسلام هم نیست) جناب جاسبی بسیار بزرگ(!) است. جاسبی (!) رئیس دانشگاه های آزاد اسلامی در سراسر ایران است که سال های سال این دانشگاه را رهبری کرده است. او برای حل بسیاری از بحران های اجتماعی ایران، با بهره گیری از متولوژی "اراذل و اوباش" ، یکی از راه حل های دانشگاه آزاد اسلامی و استثنایی را از از کشو تحقیقات دفتر کارش بیرون آورده و به جامعه علمی و حقوقی ایران عرضه کرد.1
جاسبی بزرگ (!) با عرضه این ابتکار تاریخی خود، انسان دوستی، حقوق بشر خواهی و ارادت همیشگی خودش به سیاستمداران را نشان داد. فعالان سیاسی غیر از دارو دسته خویش ( جمعیت موتلفه اسلامی) را"اراذل و اوباش" نامید و از دولت خواست تا با این دسته از "ارازل و اوباش سیاسی" هم مبارزه کرده و آن ها را هم اعدام کند.1
به عقیده کمیته جایزه بین المللی جاسبی بزرگ(!) نباید پیشنهاد ایشان را نادیده گرفت. چرا که ایده خوبی است و راه حل عملی در پیش پای رهبران جمهوری اسلامی، روحانیان و رهبران مذهبی ایران شیعه گذاشت که مخالف هر نوع فعالیت حرفه ای سیاسی در ایران تحت حکومت خودشان هستند. ولی نمی دانستند، چگونه آن معضل و پدیده را حل بکنند.1
دکترین جناب دکتر جاسبی بزرگ(!) این پدیده را براحتی حل کرد. او با نامیدن فعالان سیاسی که خواستار تغییر نوع حکومت، نوع قانون اساسی و قوانین عادی هستند یا افرادی که خواهان دست بدست شدن دولت، تاثیر رای مردم در انتخاب مسئولان کشور، دادن آزادی به اقشار گوناگون مردم، اعطای حق و حقوق اقلیت های دینی، قومی و اقتصادی به آن ها و ... با عنوان سنگین "اراذل و اوباش"، بسیاری از مشکلات رهبران سیاسی، دینی جمهوری اسلامی را حل کرد و از بار اخلاقی که بر شانه های قضات محترم دادگاه ها فشار می آورد، بشدت کاست. 1
چرا که حکومت تحت مدیریت آنان، قانون مربوط به حقوق چنین افرادی را که در دوران سلطه شاه بر این مملکت فلک زده هم برسمیت شناخته می شد را از میان برده بود. خودشان هم هیچ قانونی را جایگزین آن نکرده بودند. از اول هم اعمال این افراد را در زمره فعالانی که رفتار و خواستشان، منافع جامعه را تامین می کند، بحساب نمی آوردند.1
سال ها بود که معضل "فعالان سیاسی " و ماجرای "تعریف جرم سیاسی" گریبان مسئولان سیاسی و دینی ایران شیعه را گرفته بود. هزاران تن را که خواهان انقراض جمهوری اسلامی یا اصلاح آن بودند را دستگیر و زندانی یا اعدام کرده بودند. اما نمی پذیرفتند که در جامعه اسلامی "مجرم سیاسی" یا "زندانی سیاسی" دارند.1
تحقیق و دکترین جدید جناب دکتر عبدالله جاسبی همزمان با ارائه ای درخواست نمایندگان بسیار عزیر مجلس شورای اسلامی برای اعدام کسانی که امنیت روانی جامعه مسلمانان را به مخاطره می اندازند، به بازار آمد. 1
برای آرام کردن جامعه بحران زده، برای خروج از بن بست دولت و فعالان سیاسی، راه حل بهتری از این به اندیشه رهبر دانشگاه های آزاد اسلامی و جمعیت موتلفه اسلامی نرسید. 1
ما فکر می کنیم که همه آیت الله های جهان تشیع، مرحون این اندیشه و پیشرفت غیر قابل انکار در جامعه اسلامی هستند و به وجود جناب دکتر جاسبی افتخار می کنند. چرا که او با ابتکارش، میخ بازگشت به قرون وسطای اروپا در ایران اسلامی را بیش از پیش به زمین ایران فرو برده و جامعه ما را یک گام که نه، هزاران گام بیشتر در اجرای قانون محمدی، یاری داد. 1
جناب دکتر جاسبی بدون هیچ گونه چشم داشتی، تراوشات ذهنی خویش را در اختیار جامعه و مسئولان محترم گذاشته است. اما در پایان تز خویش، یک تمنا از دولت های آینده دارند که توصیه های علمی او را نه تنها در باره "جمعیت موتلفه اسلامی" بلکه در باره سپاه پاسداران، بسیجیان، انصار حزب الله، فدائیان حسین، همه اعضا و هواداران جناح راست، نیروها و سربازان گمنام امام زمان و نیروی های خود سر، به اجرا نگذارند.1
با احترام
هیات امنای جایزه بین المللی دکتر عبدالله جاسبی بزرگ (!)1
انصاف

Thursday, July 3, 2008

تشنگان به خون

تشنگان به خون جوانان ایران در مجلس شورای اسلامی
آیا ملت ایران خونخوار شده اند؟ یا نمایندگان ایرانیان در مجلس، نمایندگان ایرانیان نیستند؟ و این برگزیدگان هستند که آدمخوار شده اند؟ چه طور ممکن است که ملتی به چیزی تشنه باشد، ولی برای بدست آوردن آن تلاش نکند و در پارلمانش، برای آن نیاز، قانون تصویب نکند؟ در چنین حالتی، حتما آن موضوع برایشان اهمیتی ندارد یا در درجه های بسیار بی اهمیت قرار دارد. 1
مثلا اگر نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران، برگزیدگان واقعی مردم بودند، برای بدست آوردن آزادی، برابری، رفاه، امنیت، مقابله با گرانی و ... که برای آن ها دست و پمجه نرم می کنند، قانون تصویب کرده و دولت یا قوه مجریه را بر اجرای مصوبات خودشان، تحت فشار قرار می دادند.1
اما دغدغه چسبیدگان به صندلی های مجلس شورای اسلامی، نه تنها گرانی، احتمال درگیری نظامی با کشورهای خارجی، بیکاری، خودکشی ها و دیگر کشی ها، مصرف بالای مواد مخدر، و ... نیست، بلکه آن ها اصلا در باره آن ها نمی اندیشند. پس باید نماینده و منتخبان مردم ایران هم نباشند. چون به مسایل و مشکلات مردم، راه حل های قانونی ارائه نمی دهند.1
1
با این حال، نباید یک طرفه به قاضی و دادگاه رفت و نمایندگان مجلس شورای اسلامی را محکوم ساخت و به آن ها مهر "دوری از مردم" زد.1
در این صورت، چگونه می توانیم بفهمیم که کرسی نشینان مجلس شورا اسلامی، به چه می اندیشند؟ و نمایندگان چه قشری از مردم هستند؟ و برای رفع نیازهای آن ها، تلاش می کنند؟
هر کسی، بیشتر به آن چیزی می اندیشد و دغدغه آن را دارد که عمل و رفتارهایش، آن را نشان می دهد. برگزیدگان شورای نگهبان قانون اساسی ایران اسلامی هم با تصویب قانون، نشان داده اند که دغدغه ها، نگرانی ها و دلواپسی های واقعی آن ها چیست؟ تشنه چه چیزهایی هستند؟
آن ها مشکلات روز افزون کارگران، اعتراضات دانشجویان، تحصن معلمان و ... در سراسر ایران بیمار را نمی بینند. آن ها را حس هم نمی کنند. در نتیجه، نماینده این اقشار که مردم ایران (یا اکثریت مردم ایران نامیده می شوند) هم نیستند. از جنس، آن مردم هم نیستند.
1 چرا که حقوقشان را از دولت می گیرند. به دولت بدهکارند، نه به ملت زبان بسته ایران. دولت، پول نفت و مالیات مردم را به جیب آن منتخبان حکومتی، روانه ساخته است تا توجیه گر دولت بوده، دنباله رو آن باشند. نیازهای دولت را تامین کنند و در قالب قانون، بر مردم سخت و سخت تر بگیرند. با قانون، گردن مردم و نیازمندان، مبتلایان به انواع درد و مصیبت ها اجتماعی را بزنند و شکم خودشان را پر بکنند.1
آن ها برگزیدگان فقرا نیستند که نان خالیشان را هم نمی توانند تهیه کنند و زنان و دخترانشان را می فروشند یا اگر خیلی مذهبی باشند، آن ها را می کشند تا تن به فحشا ندهند. آن برگزیدگان، هیچ وقت از خودشان نپرسیده اند که چرا آمار خودکشی های جامعه ایرانیان یک در صدهزار نفر نیست. بلکه بیش از دویست نفر در هر یک صد هزار تن است. آن ها، چون به این گونه مسایل نمی اندیشند، پس نماینده این اقشار هم نیستند.1
اشغالگران صحن مجلس اسلامی ایران، برگزیدگان چه کسانی هستند؟ نگاهی به کارنامه آن ها، موضوع را روشن می کند.1
آن ها نمایندگان آدمخواران، جانیان، قاتلان، خون آشامان و زامبی ها هستند. چرا که برای رفع نیاز آن گروه ها، قوانینی برای تصویب پیشنهاد داده اند. گو این که موارد اعدام و زندان در ایران بخت برگشته، اندک و ناچیز بوده است که پیشنهاد داده اند تا کسانی که در هفت مورد، اقدامی بکنند، "مفسد فی الارض" یا مفسدان روی "همه زمین" تلقی شده و اعدام شوند.1
گو این که تا کنون در ایران، اعدام نبوده و تاثیر آن دیده و تجربه نشده است. آن ها به جای آن که با "علت" بروز پدیده های اجتماعی مقابله کنند، "معلول علت" را اعدام می کنند. همان کاری که از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی انجام داده اند و می دهند. ولی نه تنها از تعداد فاحشه های مرد و زن کاسته نشده است، بلکه ده ها برابر بر تعداد آن ها افزوده شده است. بنا به تحقیقی که نتایج آن به تازگی منتشر شده است، سن فاحشه گری از سی سالگی در هنگام بروز انقلاب یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت، به زیر 15 سالگی رسیده است و به مدد اعدام های بیشمار جمهوری اسلامی، گسترش یافته است.1
با وجود اعدام های بسیار گسترده، نه تنها مصرف و فروش مواد مخدر کاهش نیافته است، بلکه صدها هزار تن آدم بیکار، به خیل فروشندگان و مصرف کنندگان مواد مخدر افزوده شده اند. این در حالی است که ده ها هزار ایرانی، به این اتهام و با تایید نمایندگان قانون و شرع، در این سی سال کشته شده اند تا گرسنگی و تشنگی خونخواران حاکم بر ایران، تامین شود. اما هیچ وقت علامت سوالی در مقابل چرایی، علت وجود، و دلیل تدام و افزایش پدیده هایی که نمی خواهند باشد ولی هست، نگذاشته اند. چون آن ها برگزیدگان مردم نبوده اند که برای کاهش بلایایی که بر سرشان می آید، برنامه ریزی کنند. آن ها، منتخبان مرده خواران بوده اند و هستند و برای رفع نیازهای آن ها، اقدام کرده اند و می کنند.1
همین گرگ هایی که با نام چوپان مسلمان، به مجلس گله ها راه یافته اند و به همان دین اسلام قسم خورده اند که از منافع مردم ایران حمایت کنند، در یکی از اولین کارهای خود، هفت جرم جدید تراشیده و به لیست ده ها جرمی که محکومانشان باید اعدام شوند، افزوده اند. از میان حدود دویست و نود مجلس نشین ایران، تنها یک تن با پیشنهاد اعدام برای هفت پدیده اجتماعی، مخالفت کرده است. بقیه با این جرم تراشی ها موافق بوده اند و به تصویب هر چه سریع تر این موارد( برای کشتار بیشتر مردم ایران فقیر و خوار ایران) رای داده اند.1
از این به بعد، در کنار حکم اعدام برای قاتلان، برای دزدان مسلح، برای مهاجمان به نمایندگان مجلس و دیگر مسئولان محترم کشور، برای توهین گنندگان به خامنه ای و خمینی، توهین کنندگان به مراجع دینی که جیب ملت را غارت می کنند اما در فکر آنان نیستند، برای توهین گران به پیامبر اسلام و امامان شیعه، برای مرتدان از اسلام، برای زناگران متاهل، و ... حکم اعدام به جرایمی كه به امنیت اجتماعی و روانی جامعه، اخلال ایجاد می‌كند هم تسری خواهد یافت و جرایمی از قبیل راهزنی و سرقت مسلحانه، تجاوز به عنف، تشكیل باندهای فساد و فحشا، تاسیس و دایر كردن وبلاگ و سایت مروج فساد و فحشا و الحاد، قاچاق انسان به منظور استفاده جنسی، شرارت، آدم‌ربایی به قصد تجاوز و یا اخاذی ، با لیست های قبلی اضافه خواهد شد.1
راستی بر سر مردم ایران چه آمده است که زامبی و خونخوار شده اند؟ اگر چنین نیست، پس چرا تشنگان به مرگ و ویرانی را به مسند تصویب قانون گماشته اند؟ مگر غیر از ایرانیان، آن ها را به ایران صادر کرده و به مجلس برده اند؟ نه! به عقیده من، ذائقه مردم ما تغییر کرده است. مردم ایران از کشتن دیگران و تماشای اعدام، لذت می برند. اگر چنین نیست، چرا در پای چوبه های داری که در کوچه ها و خیابان ها علم می شود، شورش نمی کنند و از اعدام انسان ها در خیابان ها، ناخشنودیشان را نشان نمی دهند؟ یا اگر اهل شورش و اعتراض نیستند، چرا به تماشا می روند؟ به عقیده من، تماشای این قصه های پر غصه، بخشی از تفریح رضایت بخش زامبی های ایرانی شده است. اما خودمان به روی نامبارکمان نمی آوریم. آیا چنین نیست؟
انصاف

Wednesday, July 2, 2008

جام زهر در راه رهبران ایران است

خامنه ای هم مانند سلفش؛ خمینی، جام زهر را خواهد نوشید
صدای طبل جنگ غرب و ایران از ماه ها قبل، از دور به گوش می رسید . اما خیلی ها نمی خواستند به آن صدای ترسناک گوش کنند. تحریم های اولیه سازمان ملل یکی بعد از دیگری، جان گرفتند و گلوی مردم بینوای ایران را فشردند. گرانی چنگ به جان مردم انداخت. رهبران ایران به جای چاره برای کار، به دامن امام زمانشان چنگ انداختند که کاری هم از او ساخته نیست. چرا که نه کارخانه دارد، نه مزرعه و نه می تواند از فشارهای وارده به مردم بکاهد.1
تا این که در خارج از شورای امنیت سازمان ملل متحد، کشورهای اروپایی هم با آمریکا هم صدا شده و به تدریج، از آمریکا هم دو آتشه تر شدند. چرا که آن ها کوتاهی در جلوگیری از دو جنگ جهانی را در کارنامه های خودشان دارند و عبرت گرفته اند.1
در این میان، آقای احمدی نژاد و دیگر رهبران ایران بیکار ننشستند و هر از گاهی به روی آتش رو به خاموشی، نفت ریختند و با تحریک اسرائیل و تهدید آن به جنگ و قتل عام (غیر مستقیم) دنیا را قانع کردند که ایران برای امنیت بین المللی "خطرناک" است.1
در مقابل، اسرائیل هم همه توانایی خود را بکار گرفت و دنیا را به خطر و جنگ در آستانه وقوع و احتمال قتل عام یهودیان به دست مسلمانان (ایرانیان)، متوجه ساخت و حق مسلم خود دانست که به توانایی های نظامی و تهدید های ایران، پاسخ دهد. همان که خمینی "موشگ جواب موشک" خوانده بود.1
در رسانه ها اعلام شد که اسرائیل (و حتی آمریکا) به ایرام حمله خواهد کرد. بدیهی است که در صورت وقوع چنین جنگی و حتی جنگ پیشگیرانه اسرائیل و آمریکا، آمریکا و اروپا از اسرائیل پشتیبانی خواهند کرد. یواش یواش، ایران را به حمله مستقیم هم تهدید کردند. نه تنها داد و ستد با ایران را (در اغلب زمینه ها) متوقف کرده اند، بلکه اموال شرکت ها و بانک های ایرانی را هم متوقف ساختند تا ایران نتواند از آن ها استفاده کند.1
اکنون هم بر سر تحریم فروش بنزین به ایران بحث می کنند. کافی است که به این کار، همه ی کشورهای اروپایی هم تن دهند و از فروش بنزین به ایران خودداری کنند. در این صورت، کمتر وسیله نقلیه ای در ایران به حرکت در خواهد آمد. گزافه گویی های خامنه ای و اطرافیانش، با اولین باد خواهند رفت. در چنین شرایطی، ایران نخواهد توانست تعداد زیادی از هواپیماهایش را برای مدتی طولانی به پرواز در آورد. کامیون های سوخت، غذا و دارو به همه شهرها نخواهند رفت. کامیون های نظامی و تانگ های چندانی برای جنگ، راهی نخواهند شد. بیکاری، گرانی چندین برابر وضعیت فعلی شده و گرسنگی، به خانه ها یورش خواهد برد و مردم به ستوه آمده را به خیابان ها خواهد کشید.غارت اموال عمومی و خصوصی
اما نباید خامنه ای و دولت احمدی نژاد را هم دست کم گرفت. آن ها هم دست روی دست نگذاشته اند. در سه سال گذشته، واردات را زیاد کرده اند. به بیکاری، دامن زده اند. چرا؟ چون می دانند که مردم از جنگ طلبی های حکومت و نظام، به تنگ آمده اند. می دانند که مردم، کار، زندگی، آرامش و رفاه می خواهند. دوستی با همه مردم دنیا را طالبند، نه دشمنی. برای همین، رهبران ایران به تجربه آموخته اند که اگر مردم کار داشته باشند، کسی به عضویت بسیج نخواهد رفت و جانش را برای اهداف خامنه ای و احمدی نژاد، قربانی نخواهد ساخت. آن ها طرح قدیمی، " احتیاج، شیران را روباه صفت می کند" را پیشه ساخته اند تا اگر جنگی رخ داد، مردم را به لشگر های جدید سپاه پاسداران جذب و جلب کنند. سی و یک لشگری که در زمان جنگ ایران و عراق هم سابقه نداشت و این همه نبود.1
اما باید بدانند که لشگریان صدام حسین که با تعداد اندکتر از جنگجویان ایران، هشت سال در مقابل ایرانیان ایستادند و از بسیجیان ایران ماهرتر و پرایمان تر بودند، از جنگ با نیروهای آمریکایی در رفتند و جانشان را به دندان هایشان گرفته و گریختند. صدام حسین با آن همه شاهنامه خوانی های جنگی، به سوراخی در دل زمین پناه برد و حتی نتوانست و فرصت نکرد تا ریشش را بتراشد. مطمئنا مردم ما هم چنین خواهند کرد. چرا که نه با آمریکایی ها دشمنی دارند، نه با اسرائیلیان.1
در همین حال، فشارهای دیگری هم به ایران آوردند. به دولت مردان ایران نشان دادند که خطر رهبران بیعقل ایران را جدی گرفته اند و زیاد هم ناز ایران و رهبرانش را نخواهند کشید. برای همین، ابتدا سازمان مجاهدین خلق ایران که جمهوری اسلامی آن ها را "منافق" می خواند را از لیست "تروریست" ها خارج ساختند. سپس، حساب های بانکی آن ها را که در گذشته مسدود کرده بودند، همزمان با با مسدود کردن حساب های بانک ملی ایران، آزاد کردند. به آن ها اجازه دادند تا در شهر "پاریس" جمع شوند و قدرت مخالفان مسلح جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشتند و بدین وسیله، به همه ناظران و سیاستمداران اعلام کردند که از همه امکان های موجود، برای به زانو درآوردن رهبرانی همچون خامنه ای و احمدی نژاد استفاده خواهند کرد.1
امروز هم نامه دکتر علی اکبر ولایتی که حدود شانزده سال وزیر امور خارجه ایران بود و از دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی "مشاور عالی رهبر در امور بین الملل" شده است، در نشریات مهم سه کشور اروپایی منتشر شده و در اروپا و امریکا سر و صدا براه انداخته است که "ولایتی از زبان خامنه ای سخن می گوید و خامنه ای را صلح طلب می خواند."1
لذا، گمان می کنم که تا چند مدت دیگر، نامه خود آیت الله خامنه ای منتشر شود و"مصلحت در این بود که با دشمن وارد جنگ نشده و سختی های جنگ را بر آحاد مردم تحمیل نکنیم..." گفته، جام زهر را همچون آیت الله قبلی، با بکشد.1
اما تا کنون دیر شده و باز هم بسیار دیر خواهد شد. چرا که میلیون ها ایرانی را در دل مشکل روز افزون و غیر قابل حل (به این زودی ها) بیشتر و عمیق ترغرق خواهد ساخت. روند توسعه ایران را نسبت به کشورهای عقب مانده تر، برای ده ها سال دیگر، به تعویق خواهد انداخت. آقا جان! مادرت مرده ات، بفدایت! تعصب بخرج نده و این جام را زود بنوش تا مردم، کمتر تحت فشار قرار بگیرند. این، برای تو هم چندان بد نمی شود.1